هویت گمشده...
يكشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۴۱ ب.ظ
این روزها هویت گمشده أم گمنام تر شده است،
من پیر خرابات شده أم،یا جوان برنا؟!
شاید من همان جوانم با دل پیر ک جوانی أش را بی قانونی خاموش کرده است!
گهگاهی دلم شیطنت های جوانی را تمنا میکند اما بازهم عرق سرد بر روی پیشانی أم مرا یاد آور میشود؛
تاوان جوانی کردن همان مهر بی آبروییست ک بر پیشانی أم خواهند زد.
دلم از هرچه تکلیف بود بلاتکلیفی را چشیده است.
سردرگمی هایم دلم را از افکار خسته أم حلقه آویز کرده أند.
جرم بوسه های عاشقانه نقره داغ بر لب هاست.
جرم خیانت ب عشق میان قانون ها ناشناخته مانده است،
آغوش پاک تو ورود ممنوع خورده است اما هم آغوشی های پنهانو پر از رسوایی رأی آزادی خورده أند،
دلم شاید هنوز هم ب یاد حسو حال نابمان پر بکشد اما دیگر داغ مانده بر دل اورا همان آتش زیر خاکستر کرده است .
تنها فرار از بی قانونی اورا دوباره روشن خواهد کرد...
من پیر خرابات شده أم،یا جوان برنا؟!
شاید من همان جوانم با دل پیر ک جوانی أش را بی قانونی خاموش کرده است!
گهگاهی دلم شیطنت های جوانی را تمنا میکند اما بازهم عرق سرد بر روی پیشانی أم مرا یاد آور میشود؛
تاوان جوانی کردن همان مهر بی آبروییست ک بر پیشانی أم خواهند زد.
دلم از هرچه تکلیف بود بلاتکلیفی را چشیده است.
سردرگمی هایم دلم را از افکار خسته أم حلقه آویز کرده أند.
جرم بوسه های عاشقانه نقره داغ بر لب هاست.
جرم خیانت ب عشق میان قانون ها ناشناخته مانده است،
آغوش پاک تو ورود ممنوع خورده است اما هم آغوشی های پنهانو پر از رسوایی رأی آزادی خورده أند،
دلم شاید هنوز هم ب یاد حسو حال نابمان پر بکشد اما دیگر داغ مانده بر دل اورا همان آتش زیر خاکستر کرده است .
تنها فرار از بی قانونی اورا دوباره روشن خواهد کرد...
۹۴/۰۳/۱۷